محمدرضا حاجیان؛ جمشید پژویان؛ فرهاد غفاری
چکیده
هدف این مقاله ارزیابی شدت یادگیری در صنعت بانکداری ایران طی دوره 1380 تا 1395 است. در طی دوره مورد بررسی صنعت بانکداری ایران مشتمل بر 10 بانک دولتی و 17 بانک خصوصی بود. به منظور ارزیابی میزان تحقق یادگیری در صنعت بانکداری ایران از یک تابع هزینه کاب داگلاس استفاده شد. در این تابع، وام و تسهیلات به عنوان ستاده و همچنین ...
بیشتر
هدف این مقاله ارزیابی شدت یادگیری در صنعت بانکداری ایران طی دوره 1380 تا 1395 است. در طی دوره مورد بررسی صنعت بانکداری ایران مشتمل بر 10 بانک دولتی و 17 بانک خصوصی بود. به منظور ارزیابی میزان تحقق یادگیری در صنعت بانکداری ایران از یک تابع هزینه کاب داگلاس استفاده شد. در این تابع، وام و تسهیلات به عنوان ستاده و همچنین نیروی کار ، سرمایه و سپردههای بانکی به عنوان نهاده در نظر گرفته شدند. پس از اعمال تعدیلاتی بر تابع هزینه ، این تابع به منحنی یادگیری تبدیل شد و سپس منحنی یادگیری تخمین زده شد. در منحنی یاد گیری از مقدار تجمعی وام و تسهیلات به عنوان شاخص تجربه استفاده شد. نتایج دلالت بران دارد که شیب منحنی یادگیری مطابق انتظارات منفی است که به مثابه آن است که در صنعت بانکداری ایران در دوره مورد بررسی یادگیری محقق شده است اما شدت آن کم می باشد. علاوه بر این، نتایج دلالت بر وجود بازده ثابت به مقیاس در صنعت بانکداری ایران دارد.
محمد علی فیض پور؛ مرجان حبیبی
چکیده
در ادبیات اقتصاد صنعتی،ارتباط مقدار تولید با هزینههایی که برای تولید آن میزان محصول صرف میشود را میتوان باعنوان منحنی یادگیری بیان کرد. این در حالی است که براساس ادبیات موجود، یادگیری در میان صنایع متفاوت بوده و علاوه بر آن، میتواند تحت تأثیر عوامل مختلفی نظیر سطح فناوری صنعتی قرار گیرد. بر این اساس و باتوجه به نبود چنین مطالعاتی ...
بیشتر
در ادبیات اقتصاد صنعتی،ارتباط مقدار تولید با هزینههایی که برای تولید آن میزان محصول صرف میشود را میتوان باعنوان منحنی یادگیری بیان کرد. این در حالی است که براساس ادبیات موجود، یادگیری در میان صنایع متفاوت بوده و علاوه بر آن، میتواند تحت تأثیر عوامل مختلفی نظیر سطح فناوری صنعتی قرار گیرد. بر این اساس و باتوجه به نبود چنین مطالعاتی در ایران، پژوهش حاضر میکوشد تا تأثیر سطوح مختلف فناوری بر یادگیری در صنایع تولیدی ایران را بررسی کند. بدین منظور، مدل لگاریتم خطی و تابع هزینۀ کابداگلاس تلفیق شده و از تعریف OECD از طبقهبندی صنایع برحسب سطوح فناوری استفاده شده است. نتایج نشان میدهدکه بیشترین یادگیری متعلق به صنایع با فناوری برتر است و از نظر سیاستگذاری، توجه به این صنایع ضروری است. همچنین، نرخ یادگیری بالاتر در صنایع مذکور قادر است برخی از هزینههای اولیۀ آنها را پوشش دهد. ازاینرو، توجه به یادگیری لازمۀ سیاستگذاری توسعه صنعتی است.